loading...
تریبون آزاد بخش یامچی(ایران - آذربایجان - بخش یامچی)
تریبون آزاد

خوش آمدید
[تصویر:  ee8tstv7p8r85lcwp5hl.gif]
سایت در حال راه اندازی می باشد. 
لطفا شکیبا باشید
مطالب تا صفحه 5 بروز میباشد .لطفا بازدید فرمائید
جلیل قربان زاده بازدید : 111 سه شنبه 01 اردیبهشت 1394 نظرات (0)
مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن
یه سار شروع به خواندن کرد ! اما مرد نشنید

مرد فریاد برآورد خدایا با من حرف بزن....... آذرخش در آسمان غرید ، اما مرد اعتنایی نکرد

خدا

مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت : تو کجایی ؟؟؟؟
بگذار تو را ببینم ......
ستاره ای درخشید، اما مرد ندید

خدا

مرد فریاد کشید " خدایا یک معجزه به من نشان بده " .....
کودکی متولد شد و اما مرد باز توجهی نکرد

خدا

مرد در نهایت یاس فریاد زد: خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم .....
از تو خواهش می کنم ......
پروانه ای روی دست مرد نشست و او پروانه را پراند و به راهش ادامه داد .....

خدا

ما خدا را گم می کنیم ......
در حالی که او در کنار نفس های ما جریان دارد ......

خدا

خدای خوبم میخواستم بگم میدونی ته دلتنگی چیه
اینه که دلت واسه خدا تنگ بشه
ولی از خجالت نتونی باهاش حرف بزنی

خدا

اینقد گناه داشته باشی که شرمت بشه بهش نگاه کنی
شرمت بشه که حتی اسمشو به زبون بیاری
ولی تو دلت کلی حرف واسه گفتن داشته باشی

خدا

حرفایی که دلت میخواد بگی تا اروم بشی ولی شرمنده ای از خدا
اینقد روسیاهی که حرفی واسه گفتن نداری

خدا

ولی به خدا خیلی دوستش دارم هرچند بندگیشو خوب بجا نیاوردم
هرچند کاستی داشتم
ولی دوستش داشتم
دلم میخواست از اینکه بنده ای به نام من داره خوشحال باشه ولی ....
اذیتش کردم
خدایا منو ببخش
راهمو گم کردم کمکم کن پیدا کنم

التماس دعا

خدا
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 4139
  • کل نظرات : 272
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 17
  • آی پی امروز : 61
  • آی پی دیروز : 77
  • بازدید امروز : 243
  • باردید دیروز : 4,677
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 6,022
  • بازدید ماه : 7,546
  • بازدید سال : 24,612
  • بازدید کلی : 1,037,218